رفتار.رضاشاه.و مردم.خوانین بر سر مردم چه اوردند؟

پیغام آشتی،مهرآور پیوند با نشست نوئیان در مهریان یاسوج پنج شنبه شب 1403/2/20خورشیدی در خانه سروان محمدخشنود نوئی با حضور نوئیان و حاج شیخ صادق خشنود روحانی از ان تبار نوئی و با شرکت جمعی از نوئیان بنادر و کوه گیلیویه و بویراحمد و لردگان و ممسنی •••و اساتید و تاریخ نگاران علی سینا برقک و تاج امیرگلپابهگام •••در این نشست دوست داشتنی جمعی از نوئیان حضور داشتند که بخشی از انان را در ذهن دارد، اورده می شوند•صادق خشنود، محمد خشنود، •••حسن لایقی،حیدر بژم، فتح اله نوئی با پسرش،جهان باوند، علی شاد دادوند،عدالت علی پور، دکتر اقبال اکبری،دکتر مهندس امیرحسین( رحمان) چمن آرا، کامل روا،علی بهگام، شهاب بهاران،نوروز علی آزاده، سلیمان شجاعی، بیژن نوئی،بهادر، ضرغام و روح اله زیدانی، امید نوئی، امید یونسیان،سوسن خادمپیر، شاپور خادمپیر،... خادمپیر. علی اکبر خادم پیر،اردشیر اهون،علی بخش دادوند•••**اسامی را به طور کامل ارسال تا اضافه شوند*»در این نشست معارفه اردشیر آهون مجری برنامه و اقایان محمد خشنود، صادق خشنود، استادعلی سینا برقک، تاج امیرگلپابهگام، کرامت انصاری،،سوسن خادم پیر،حسن لایقی،••••••جمعی از عزیزان به ایراد سخن پرداختند.مشروح و تکمیلی آن نشست چند ساعته را می توانند ارسال تا بر این متن اضافه شود.نشست بعدی در خرداد به صورت ضیافت خانگی برگزار می شود.کتاب های استاد علی سینا برقک و کتاب جامعه شناسی تاریخی برادران بهگام را در جلسات بعدی به همراه داشته باشید.تاج امیرگلپابهگامhttps://t.me/+PPCee8OgpV3RxRDE رفتار.رضاشاه.و مردم.خوانین بر سر مردم چه اوردند؟...

**1360خورشیدی دیپلم علوم تجربی گرفتم. برای دانشگاه امتحان دادیم و با تاسف با وجود آوردن نمره کافی از فیلتر گزینش برای رشته پزشکی مجوز عبور داده نشد. اما در رشته اموزش ابتدایی مرا پذیرفتند. استاد جعفر ربانی رئیس مرکز تربیت معلم شهید ایزدپناه یاسوج بودند.فراز و فرود ها و خاطرات تلخ و شیرین فراوان بود. اما مدیریت استاد جعفر ربانی با وجود همه مشکلات عاری از نقص بود و یا کمترین نقص ممکن را حائز بود. در امر مدیریت ها در برخی کشورها دستگاه هایی دخالت می کنند و آن بخش از اختلالات منوط به شرایط حاکم بر زمان سال61/62خورشیدی بود.ایشان از حقایق دفاع می کردند و دید وسیع و عالمانه ای نسبت به امور داشتند. من آن دوران بیست و یک سال سن داشتم.آن سال ها گذشت و من معلم روستای ده سم لوداب شدم. روزگار با وجود مردمان خوب آن روستا به علت دوری از کانون خانواده سیاه بود. آخه شهرها هم دور از خانواده بودیم اما آن زمان روستاها که مثل امروز جاده ارتباطی مناسب نداشت•تا سال ها بعد که ایشان معاون اداره کل شدند، مرا جهت تعلیمات و آموزش قرائت قران کریم به کولکچال مامور و علاوه بر دوره بیست و یک روزه و دادن خوابگاه و غذا، پنج هزار تومان ماموریت بعدا پرداخت شد. من قاری قرآن کریم شدم و این خود یک عاملی برای استظهار و تمسک و انس بود.بعد از سال قریب 66/67خورشیدی دیگری خبری از وی نداشتم تا سال 1390خورشیدی که اسفندیاری جلالی را در خیابان یاسوج دیدم. پس از آشنایی و دیداری تازه چون همکلاس و همدوره بودیم شماره ای از استاد جعفر ربانی از وی دریافت نمودم. و همیشه از ان زمان در فضای مجازی ارتباط دارند.استاد جعفر ربانی اهل اصفهان و آن زمان اگر اشتباه نکنم ادبیات خوانده بودند و تعداد لیسانسیه ان دوران اندک بود.روز و روزگار رفتار.رضاشاه.و مردم.خوانین بر سر مردم چه اوردند؟...

سلام**بعد از اختلافات شدید در کوه گیلویه و بویراحمد همذات پنداری و ایجاد چند دستگی و بویژه دو دستگی بین جبهه های مخالف هم بوجود امد.انانی که طی ادوار خود را محق می دانستند هر کس در حیطه خود و نظرات شان ایجاد جبهه نوین کردند که عاملی برای ممانعت از توسعه طلبی ها قلمداد می شد.کسانی که علیه جبهه اغا و کی گیوی بودند تحت همذات پنداری تشکیل اتحادیه ای به نام دشتموری دادند. دشتموری ها که بعضا نوئی بودند در هرم قدرت جای نداشتند با فرصتی که ایجاد شد، مجموعه ای قدرتی به نام دشتموری دادند. این هم همانند سایر اختلاف انگیزی ها به توسعه نیافتگی ها دامن زد. اختلافات و جنگ ها و کشمکش های جامعه و تاریخ محالات هیچگونه برونداد مثبت و صرفه در بر نداشت.مردمانی که در یک آب و خاک بودند بر سر موضوعات هیچ و پوچ به جان هم می افتادند. جامعه ساختگرای ساختارمند نباید تولید ناهنجاری کند. بهانه می شود تراشید. اما ذهن و عقل سلیم نباید ارامش را به مخاطره و به بیراهه می کشاند.ایرانیان در طول جامعه شناسی تاریخی بعد از مهاجرت های متعدد تحت عناوین گوناگون که وجود داشت، به دام پرست ها افتادند. میهن پرست، نژادپرست، و پرست و پرست و پرست.... ملی گرایی بر پایه به روز بودن علمی مهم است نه تبارپرستی و نژادپرستی.... این ها بیراهگی هایی که به سفارش عدم ورزیدگی بوجود آمد.مردمان از هر عاملی که انسجام درونی و اتحاد اقوام و مردمان را نشانه و به هم بزند، پرهیز تا به آسایش و ارامش دست یابند. انشقاق عامل بلاهت و جهالت است.مردم دنیا یاد گرفته اند، با دموکراسی زندگی بر پایه اصلاح و تکامل و توسعه و کیفیت و کمیت طراحی و محصول آن را در زندگی به تشکل و عینیت و صراحت فرهنگی عجین کنند تا بشود جامعه نمونه و اباد و آزاد عقلانی•••تنش و رفتار.رضاشاه.و مردم.خوانین بر سر مردم چه اوردند؟...